داستان شاهزاده و دختر خدمتکار(اهميت صداقت درزندگی

خاطرات تلخ

اگر اومدی ونظرندادی ومن ندیدم / الهی توبمیری من نمیرم / سر قبرت بیام پارتی بگیرم / الهی سرخک واوریون بگیری /تب مالت وبلای جون بگیری / الهی از سرت تا پات فلج شه / کمرت بشکنه دستت کبود شه / الهی حسبه وام اس بگیری / سرراه بیمارستان بمیری / الهی خیر نبینی / الهی کور بشی چشمت نبینه / بمیری گم بشی حقت همینه / الهی اسم تیپ آ بگیری / هنوز که زنده ای پس کی میمیری / الهی زن یا شوهر ایدزی بگیری / بفهمی از ایدزم داری میمیری / بیاتویه نظربده همین جا...که تاعمرداری زنده باشی وبرپا اونایی که نظرنمیدن مواظب خودشون باشن

داستان شاهزاده و دختر خدمتکار(اهميت صداقت درزندگی



اين قصه زيباست و حتی اگه شنيده باشين

باز هم تکرارش دلنشينه



در حدود دويست و پنجاه سال پيش از ميلاد در

چين باستان شاهزاده ای تصميم به
ازدواج گرفت.

با مرد خردمندی مشورت کرد و تصميم گرفت تمام دختران جوان
منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند.

وقتی خدمتکار پير قصر
ماجرا را شنيد بشدت غمگين شد، چون دختر او مخفيانه عاشق شاهزاده بود،
دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت.

مادر گفت: تو شانسی نداری

نه ثروتمندی و نه خيلی زيبا.

دختر جواب داد : می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند ،

اما فرصتی است که دست کم يک بار او را از نزديک ببينم.



روز موعود فرا رسيد و شاهزاده به دختران گفت :

به هر يک از شما دانه ای میدهم،

کسی که بتواند در عرض شش ماه زيباترين گل را برای من بياورد...

ملکه آينده چين می شود.



دختر پيرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت.

سه ماه گذشت و هيچ گلی سبز نشد ، دختر با باغبانان بسياری صحبت کرد و راه
گلکاری را به او آموختند،

اما بی نتيجه بود ، گلی نروييد .



روز ملاقات فرا رسيد ،

دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و ديگر دختران هر کدام گل بسيار
زيبایی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدان های خود داشتند .

لحظه موعود فرا رسيد.

شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسی کرد و در پايان اعلام کرد

دختر خدمتکار همسر آينده او خواهد بود.

همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هيچ گلی
سبز نشده است.

شاهزاده توضيح داد :

اين دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده

که او را سزاوار همسری امپراتور مي کند :

گل صداقت...

همه دانه هایی که به شما دادم عقيم بودند ، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود!!!

برگرفته از کتاب پائولو کوئليو


برچسب‌ها: داستان شاهزاده و دختر خدمتکار



اگر اومدی ونظرندادی ومن ندیدم / الهی توبمیری من نمیرم / سر قبرت بیام پارتی بگیرم / الهی سرخک واوریون بگیری /تب مالت وبلای جون بگیری / الهی از سرت تا پات فلج شه / کمرت بشکنه دستت کبود شه / الهی حسبه وام اس بگیری / سرراه بیمارستان بمیری / الهی خیر نبینی / الهی کور بشی چشمت نبینه / بمیری گم بشی حقت همینه / الهی اسم تیپ آ بگیری / هنوز که زنده ای پس کی میمیری / الهی زن یا شوهر ایدزی بگیری / بفهمی از ایدزم داری میمیری / بیاتویه نظربده همین جا...که تاعمرداری زنده باشی وبرپا اونایی که نظرنمیدن مواظب خودشون باشن

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:,

] [ 14:58 ] [ هدی ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه